پاسخ درس دو عربی دوازدهم صفحه 30


جواب تمرین صفحه ۳۰ درس ۲ عربی دوازدهم

🔶 تمرین ششم _ السّادِسُ
📘 ترَجِمِ النَّصِّ التّالیَ، ثُمَّ عَیِّنِ الْمَحَلَّ الْأعرابیَّ لِما تَحْتَهُ خَطٌّ.
متن زیر را ترجمه کن سپس محل اعرابی آنچه را زیر آن خط است مشخص کن.
سَمَکَهُ السَّهْمِ

سَمَکَهُ السَّهْمِ

سَمَکَهُ السَّهْمِ مِنْ أَعْجَبِ الْأَسْماکِ فِی الصَّیْدِ. 
معنی: ماهیِ تیرانداز عجیب‌ترین ماهی در صید است.
إِنَّها تُطْلِقُِ قَطَراتِ الْماءِ مُتَتالیَهً مِنْ فَمِها إلَی الْهَواءِ بِقوَّهٍ تُشْبِهُ إطْلاقَ السَّهْمِ وَ تُطْلِقُ هٰذَا السَّهْمَ الْمائیَّ فِی اتِّجاهِ الْحَشَراتِ فَوْقَ الْماءِ، 
معنی: او قطره‌های آب را به صورت پی‌درپی به قدرتی که شبیه رهاساختن تیر است از دهانش به سوی هوا رها می‌کند و این تیر آبی را در جهتِ حشرات روی آب رها می‌کند
وَ عِنْدَما تَسْقُطُ الْحَشَرهَ عَلیٰ سَطحْ الْماءِ تَبْلَعُها حَیَّهً.
معنی: و وقتی که حشره روی سطح آب میافتد، آن را زنده می‌بلعد.
سَمَکَهُ: مبتدا مرفوع
مُتَتالیَهً: حال «قید حالت»
الْهَواءِ: مجرور بحرف جرّ
الْحَشَرهَ: فاعل
الْماءِ: مضاف الیه
حَیَّهً: حال «قید حالت»

هُواه أَسْماکِ الزّینَهِ مُعْجَبونَ بِهذِٰهِ السَّمَکَهِ، وَلٰکِنَّ تَغْذیَتَها صَعْبَهٌ عَلَیْهِم؛
معنی: علاقه‌مندان به ماهی‌های زینتی شیفتۀ این ماهی هستند؛ ولی غذا دادن به آن برایشان سخت است؛
لِأَنَّها تُحِبُّ أَنْ تَأْکُلَ الْفَرائِسَ الْحَیَّهَ.
معنی: زیرا این ماهی شکارهای زنده را ترجیح می‌دهد.
هُواه: مبتدا
مُعْجَبونَ: خبر
الْفَرائِسَ: مفعول
الْحَیَّهَ: صفت

سَمَکَهُ التّیلابیا
ماهیِ تیلابیا

سَمَکَهُ التیّلابیا مِنْ أَغْرِبِ الْأَسْماکِ تُدافِعُ عَنْ صِغارِها وَ هیَ تَسیرُ مَعَها. 
معنی: ماهیِ تیلابیا از عجیب‌ترین ماهی‌هاست که از بچّه‌هایش در حالی که همراهشان حرکت می‌کند دفاع می‌کند.
إنَّها تَعیشُ فی شَمال إفریقیا.
معنی: او در شمال آفریقا زندگی می‌کند
وَ هٰذِهِ السَّمَکَهُ تَبْلَعُ صِغارَها عِندَ الْخَطَرِ؛ 
معنی: و این ماهی هنگامِ خطر بچّه‌هایش را می‌بلعد؛
ثُمَّ تُخْرِجُها بَعْدَ زَوالِ الْخَطرِ.
معنی: سپس پس از برطرف شدن خطر آنها را خارج می‌کند.
صِغارِها: مجرور بحرف جرّ
هیَ تَسیرُ مَعَها: حال «قید حالت».
صغارَها: مفعول

۱-سَمَکَهُ السَّهْمِ: ماهی تیرانداز ۲-أطلقَ: رها کرد ۳- اَلْمُتَتالی: پی درپی ۴- اَلفَم: دهان –۵ بلَعَ: بلعید ۶- الهُواه: علاقه مندان «مفرد: الَهْاوی»