ترجمه و معنی صفحه ۵۳ عربی دهم انسانی
۱۲- قالَ اللّٰهُ تَعالَی:
معنی: خداوند بزرگ و متعال فرمود:
۱۳- ﴿یا أَیُّها النّاسُ إنّا خَلَقْناکُم مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنثَی وَ جَعَلْناکُم شُعوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفوا إِنَّ أَکرَمَکُم عِندَ اللهِ أَتقاکُم﴾ اَلْحُجُرات: ۱۳
معنی: «ای مردم همانا شما را از مرد و زنی آفریدم و شما را ملتها و قبیلههایی قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید همانا گرامیترین شما نزد خداوند باتقواترین شما است.»
۱۴- یَأْمُرُنا الْقرآنُ بِالْوَحدَهِ.
معنی: قرآن ما را به وحدت امر میکند.
۱۵- ﴿وَ اعْتَصِموا بَحَبْلِ اللهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقوا …﴾ آلُ عِمران: ۱۰۳
«و همگی به ریسمان خداوند چنگ بزنید و پراکنده نشوید…»
۱۶- یَتَجَلَّی اتِّحادُ الُْأَمَّهِ الْإسلامیَّهِ فی صُوَرٍ کَثیرَهٍ،
معنی: اتحاد امت اسلامی در شکلهای زیادی،
۱۷- مِنهَا اجْتِماعُ الْمُسلِمینَ فی مَکانٍ واحِدٍ فی الْحَجِّ.
معنی: از جمله اجتماع مسلمانان در مکانی واحد در حج جلوهگر میشود.
۱۸- اَلْمُسلِمونَ خُمْسُ سُکّانِ الْعالَمِ، یَعیشونَ فی مِساحَهٍ واسِعَهٍ مِنَ الْأَرضِ مِنَ الصّینِ إلَی الْمُحیطِ الْأَطلَسیِّ.
معنی: مسلمانان یک پنجم ساکنان جهان هستند در مساحتی وسیع از سرزمین چینی تا اقیانوس اطلس زندگی میکنند.
۱۹-قالَ الْإمامُ الْخُمَینیُّ رَحِمَهُ اللّٰهُ: …
معنی: امام خمینی که رحمت خداوند بر او باد فرمود:
۲۰- إذا قالَ أَحَدٌ کَلاماً یُفَرِّقُ الْمُسلِمینَ، فَاعْلَموا أَنَّهُ جاهِلٌ أَوْ عالِمٌ یُحاوِلُ إیجادَ التَّفرِقَهِ بَینَ صُفوفِ الْمُسلِمینَ.
معنی: هرگاه سخنی را بگوید که بین مسلمانان را تفرقه بیاندازد پس بدانید که او نادان است یا عالمی است که برای پراکندن اختلاف بین صفهای مسلمانان تلاش میکنند. **
۲۱-وَ قالَ قائِدُنا آیَهُ اللّٰهِ الْخامنئیّ:
معنی: و رهبر ما آیت الله خامنهای فرمودند:
۲۲-مَن رَأَی مِنکُم أَحَداً یَدعو إلَی التَّفرِقَهِ، فَهُوَ عَمیلُ الْعَدوِّ.
معنی: هر کس از شما کسی را ببیند که به تفرقه دعوت میکند پس او مزدور است.
معنی کلمات درس چهارم عربی دهم انسانی
اِحتَرَمَ: احترام گذاشت | خِلاف: اختلاف |
اِحتِفاظ: نگاه داشتن | خُمْس: یک پنجم |
إساءَه: بدی کردن | دَعا: فرا خوانْد، دعا کرد «یَدعونَ: فرا میخوانند» |
اِستَوَی: برابر شد | ذَکَر: مرد، نر |
أَشْرَکَ: شریک قرار داد | فَرِحٌ: شاد |
اِعتَصَمَ: چنگ زد (با دست گرفت) | فَرَّقَ: پراکنده ساخت |
أَکَّدَ: تأکید کرد | قائِد: رهبر |
أُنثَی: زن، ماده | قائِم: استوار، ایستاده |
أَلّا: که ن … أَلّا نَعبُدَ: که نپرستیم (أَنْ+لا+نَعبُدُ) |
سَبَّ: دشنام داد |
أَیُّ إساءَهٍ: هرگونه بدی، هرگونه بی ادبی | سُکّان: ساکنان |
تَجَلَّی: جلوه گر شد | سِلمْیّ: مُسالمت آمیز «سِلْم: صلح» |
تَعارَف: یکدیگر را شناختن «لِتَعارَفوا: تا یکدیگر را بشناسید.» |
سَواء: یکسان |
تَعایَشَ: همزیستی داشت «أَن یَتَعایَشوا تَعایُشاً سِلْمیّاً: که همزیستی مسالمت آمیز کنند.» |
عَلَی مَرِّ الْعُصورِ: در گذر زمان |
تَفَرَّقَ: پراکنده شد | عَمیل: مزدور «جمع: عُمَلاء» |
لا تَفَرَّقوا: پراکنده نشوید | فَضْل: برتری، فزونی |
جازَ: جایز است | لَدَی: نزد «لَدَیْهِم: دارند» |
حَبل: طناب «جمع: حِبال» | مَعَ بَعض: با همدیگر |
حُرّیَّه: آزادی | مِنْ دونِ اللّٰهِ: به جای خدا، به غیر خدا |
حَمیم: گرم و صمیمی |