پاسخ درس سه عربی یازدهم صفحه 36


معنی درس سوم صفحه ۳۶ عربی یازدهم

معنی درس سوم عربی یازدهم

۸- شَجَرَهُ النِّفطِ شَجَرَهٌ یَستَخدِمُهَا الْمُزارِعونَ کَسیاجٍ حَولَ الْمَزارِعِ لِحِمایَهِ مَحاصیلِهِم مِنَ الْحَیَواناتِ.
معنی: درخت نفت درختی است که کشاورزان مانند پرچین دور مزارع به کار میگیرند برای حفاظت محصولاتشان از حیوانات کار می‌گیرند.

۹- لِأَنَّ رائِحَهَ هٰذِهِ الشَّجَرَهِ کَریهَهٌ تَهْرُبُ مِنهَا الْحَیَواناتُ، 
معنی: زیرا بوی این درخت ناپسند است و باعث میشود حیوانات از آن فرار کنند

وَ تَحْتَوی بُذورُها عَلَی مِقدارٍ مِنَ الزُّیوتِ لا یُسَبِّبُ اشْتِعالُها خُروجَ أَیِّ غازاتٍ مُلَوِّثَهٍ.
معنی: و دانه‌هایش حاوی مقداری روغن است و آتش گرفتنِ آن، سببِ خروج هیچ گازِ آلوده کننده‌ای نمی‌شود.

۱۰- وَ یُمْکِنُ إنتاجُ النِّفطِ مِنْها. وَ یوجَدُ نَوعٌ مِنْها فی مَدینَهِ نیکشَهر بِمُحافَظَهِ سیستان وَ بَلوشِستان بِاسْمِ شَجَرَهِ مِداد.
معنی: و تولید نفت از آن امکان دارد و گونه‌ای از آن در نیک شهر در استان سیستان و بلوچستان به نام درختِ مداد وجود دارد.

معنی درس سوم عربی یازدهم

۱۱- شَجَرَهُ الْبَلّوطِ هیَ مِنَ الْأَشجارِ الْمُعَمَّرَهِ وَ قَد تَبلُغُ مِنَ الْعُمرِ أَلفَیْ سَنَهٍ.
معنی: درخت بلوط از درختان کهنسال است و عمر آن به دو هزار سال می‌رسد.

توجَدُ غاباتٌ جَمیلَهٌ مِنها فی مُحافَظَهِ إیلام وَ لُرِستان. 
جنگل‌های زیبایی از آن در استان ایلام و لرستان وجود دارد.

یَدْفِنُ السِّنجابُ بَعْضَ جَوْزاتِ الْبَلّوطِ السَّلیمَهِ تَحتَ التُّرابِ،
سنجاب برخی دانه‌های سالم بلوط را زیر خاک دفن می‌کند

وَ قَدْ یَنْسَی مَکانَها. وَ فی السَّنَهِ الْقادِمَهِ تَنمو تِلْکَ الْجَوزَهُ وَ تَصیرُ شَجَرَهً.
و گاهی جایش را فراموش می‌کند و در سال آینده، آن دانه می‌رویَد و درختی می‌شود.

قالَ الْإمامُ الصّادِقُ (ع):
ازِْرَعوا وَ اغْرِسوا، … وَ اللهِ ما عَمِلَ النّاسُ عَمَلاً أَحَلَّ وَ لا أَطیَبَ مِنهُ.
معنی: امام صادق فرموده‌اند: کشاورزی کنید و نهال بکارید، … به خدا سوگند، مردم کاری حلال‌تر و پاک‌تر از آن انجام نداده‌اند.

معنی کلمات درس سوم عربی یازدهم

أَحَلّ: حلال‌تر، حلال‌ترین جِذْع: تنه «جمع: جُذوع» مَحاصیل: محصولات
اِشْتِعال: برافروخته شدن، سوختن (اِشْتَعَلَ، یَشْتَعِلُ) جُزُر: جزیره‌ها «مفرد: جَزیرَه» اَلْمُحیطُ الْهادِئُ: اقیانوس آرام
أَطْیَب: خوب‌تر، خوب‌ترین = أَحْسَن، أَفْضَل جَوْزَه: دانۀ گردو، بلوط و مانند آن مُزارِع: کشاورز = زارِع، فَلّاح
أَغْصان، غُصون: شاخه‌ها «مفرد: غُصْن» خَنَقَ: خفه کرد (مضارع: یَخْنُقُ) خانِق: خفه‌کننده مُعَمَّر: کهن سال
اِلْتِفاف: در هم پیچیدن (اِلْتَفَّ، یَلْتَفُّ) سَبَّبَ: سبب شد (مضارع: یُسَبِّبُ) مُلَوِّث: آلوده کننده
بُذور: دانه‌ها «مفرد: بَذْر» سیاج: پرچین مُواصَفات: ویژگی‌ها
  غاز: گاز نَبَتَ: رویید (مضارع: یَنْبُتُ)
  فالِق: شکافنده نَصِفُ: توصیف می‌کنیم
  لُبّ: مغز میوه نوَیٰ: هسته