پاسخ درس یک عربی یازدهم صفحه 3


جواب صفحه ۳ درس اول عربی یازدهم

جواب صفحه ۳ درس اول عربی یازدهم

۸- تنصحنا الآیه الأولی و تقول: لا تعیبُوا الآخرین؛ وَ لا تُلّقبولهم بألقاب یکرهونها. بئس العمل الفسوق؛ و من یفعل ذلک فهو من الظالمین.
معنی: آیه نخست ما را نصیحت می کند و می گوید: عیب جویی دیگران را نکنید و به آنها لقب هایی ندهید که دوست ندارند. چقدر کار بدی است آلوده شدن به گناه، و هر کس آن را انجام دهد از ستمکاران است

۹- إذن فقد حرّم الله تعالی فی هاتین الآیتین:
معنی: بنابراین، خدای بلندمرتبه در این دو آیه حرام ساخته است:

۱۰- الاستهزاء بالآخرین، و تسمیتهم بالأسماء القبیحه.
معنی: مسخره کردن دیگران را و نام گزاری (نامیدن) آنها با اسم های زشت

۱۱- سوءَ الظَّنِّ، وَ هوَ اتِّهامُ شَخصٍ لِشَخصٍ آخَرَ بِدونِ دَلیلٍ مَنطِقیٍّ.
معنی: بدگمانی؛ که عبارت است از اتهام زدن به کسی بدون دلیل منطقی

۱۲- التجسس، وَ هوَ مُحاوله قبیحه لکشف أسرار الناس لفضحهم وّ هو من کبائر الذنوب فی مکتبنا و من الأخلاق السیئه
معنی: جاسوسی کردن که آن تلاشی زشت برای آشکار کردن رازهای مردم است و آن از گناهان بزرگ در مکتب (آیین) ماست و از اخلاق زشتی است.

۱۳- و الغیبه، وَ هی من أهم أسباب قطع التواصل بین الناس.
معنی: غیبت، و آن از مهمترین دلیل های قطع ارتباط میان مردم است.

۱۴- سَمَّی بعض المُفسرین سوره الحجرات التی جاءت فیها هاتان الآیتان بسوره الأخلاق.
معنی: برخی گزارندگان سورهٔ حجرات را که در آن این دو آیه آمده، سورهٔ اخلاق نامیده اند.

معنی کلمات درس اول عربی یازدهم

اِتَّقیٰ: پروا کرد (مضارع: یَتَّقی)
اِتَّقوا اللهَ: از خدا پروا کنید
تَسْمیَه: نام دادن، نامیدن (سَمّیٰ/ یُسَمّی) عَسیٰ: شاید = رُبَّما
إثْم: گناه = ذَنْب تَنابُز بِالْأَلقابِ: به یکدیگر لقب‌های زشت دادن (تَنابَزَ، یَتَنابَزُ) فُسوق: آلوده شدن به گناه
اِستِهزاء بِـ: ریشخند کردن (اِسْتَهْزَأَ، یَسْتَهْزِئُ) تَوّاب: بسیار توبه پذیر، بسیار توبه کننده فَضْح: رسوا کردن
اِغْتابَ: غیبت کرد (مضارع: یَغْتابُ) لا یَغْتَبْ: نباید غیبت کند تَواصُل: ارتباط (تَواصَلَ، یَتَواصَلُ) قَدْ: گاهی، شاید (بر سر مضارع)
«قَد یَکونُ: گاهی می‌باشد» / بر سر فعل ماضی برای نزدیک ساختن زمان فعل به حال و معادل ماضی نقلی است.
أَنْ یَکُنَّ: که باشند (کانَ، یَکونُ) حَرَّمَ: حرام کرد (مضارع: یُحَرِّمُ) کَبائِر: گناهان بزرگ «مفرد: کَبیرَه»
أَنْ یَکونوا: که باشند (کانَ، یَکونُ) خَفیّ: پنهان ≠ ظاهِر کَرِهَ: ناپسند داشت (مضارع: یَکْرَهُ)
بَعْض … بَعْض: یکدیگر سَخِرَ مِنْ: مسخره کرد (مضارع: یَسْخَرُ/ مصدر: سُخْریَّه)
لا یَسْخَرْ: نباید مسخره کند
لَحْم: گوشت «جمع: لُحوم»
بِئسْ: بد است عابَ: عیب جویی کرد، عیب دار کرد (مضارع: یَعیبُ) لَقَّبَ: لقب داد (مضارع: یُلَقِّبُ)
تابَ: توبه کرد (مضارع: یَتوبُ) لَمْ یَتُبْ: توبه نکرد عُجْب: خود پسندی لَمَزَ: عیب گرفت (مضارع: یَلْمِزُ)
تَجَسَّسَ: جاسوسی کرد (مضارع: یَتَجَسَّسُ)   مَیْت: مُرده